About this episode
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۶۹ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن دلا رفيق سفر بخت نيکخواهت بس نسيم روضهی شيراز پيک راهت بس دگر ز منزل جانان سفر مکن درويش که سير معنوی و کنج خانقاهت بس هوای مسکن مالوف و عهد يار قديم ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس به صدر مصطبه بنشين و ساغر می نوش که اين قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس وگر کمين بگشايد غمی ز گوشهی دل حريم درگه پير مغان پناهت بس زيادتی مطلب کار بر خود آسان کن صراحی (که شیشهای) می لعل و بتی چو ماهت بس فلک (زمان) به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش همين گناهت بس به هيچ ورد دگر نيست حاجت ای حافظ دعای نيم شب و درس صبحگاهت بس به منت دگران خو مکن که در دو جهان رضای ايزد و انعام پادشاهت بس Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations