About this episode
«««««🍷میبهـا»»»»» غزل نمره ۲۷۳ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر رفیـ/ق شفيقی/ درستُ پیـ/مان باش حريف (حجره) خانه و گرمابه و گلستان باش شکنج زلف پريشان به دست باد مده مگو که خاطر عشاق گو پريشان باش گرت هواست که با خضر همنشين باشی نهان ز چشم سکندر چو آب حيوان باش زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست بيا و نوگل اين بلبل غزلخوان باش طريق خدمت و آيين بندگیکردن خدای را که رها کن به ما و سلطان باش دگر به صيد حرم تيغ برمکش زنهار و از آنچه با دل ما کردهای پشيمان باش تو شمع انجمنی يکزبان و يکدل شو خيال و کوشش پروانه بين و خندان باش کمال دلبری و حسن در نظربازیست به شيوهی نظر از نادران دوران باش خموش حافظ و از جور يار ناله مکن تو را که گفت که در روی خوب حيران باش؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations